محل تبلیغات شما



سلام

میدونم که مدتهاهست که ننوشتم راستش دست ودلم به نوشتن نمیرفت جدا ازگرفتاری های شخصی و کارای معلولین واونهه ازدرد واندوه که دارند مشکلا کلی کشورمون که همه باهاش درگیر هستیم هم همه مردم رو بنوعی داره ازار میده

اون قطع یک هفته ای اینترنت . کشته شدن 1500نفر ایرانی بدست ایرانی

گرونی گرونی گرونی

کشته شدن قاسم سلیمانی 

زیردست وپا موندن مردم توتشیع جنازه سلیمانی و مردن 60نفر

سقوط هواپیما وکشته شدن 176نفر

تصادف اتوبوس و20نفر کشته شدن

میدونید بر ای هرکدوم ازاینا میشه دلیل اورد الا سقوط هواپیما که امروز اعلام کردن خودشون زدن به هواپیما اونم بعدازسه روز چون کشورهای دیگه تحت فشارشون گذاشتن اعلام کردن اشتباهی زدیم وای خدا دلم خیلی بدرد اومده امروز

ازمردن ادمها همیشه هرکسی باشه ناراحت میشه راستش ازکشته شدن مسافران هواپیما من بیشتر ناراحت شدم تا اونایی که توکرمان مردن اوناکه توکرمان مردن بنوعی خودشون مقصر بودن

ولی مسافرای هواپیما که اکثریت ابغه ها بودن ازباهوشا بخاطر سهل انگاری وبیفکری مسئولین کشور کشته شدن اکثریت هم جوون بودند

خدایا این درد رو به کجا ببریم اکثریتمون پرازاندوه هستیم پرازدرد هسیم پرازخشم هستیم خدایا ما عمو حسن نصرالله نداریم انتقام ماها رو کی میگیره ؟ خدایا بفریادمون برس خدایا جرم ما چیه که تواین کشور متولد شدیم خدایا چرا همش باید تن وبدنمون تو ترس ودلشوره باشه .بلرزه ؟

خدایا کی میشه این کشور این جامعه رنگ سیاه عزا رو نداشته باشه

خدایا مارو میبینی ؟ خودت کمکمون کن رحمی به حالمون کن

شرمنده ام که نتونستم زودتربنویسم بافقدان ازدست دادن کودک بدنیا نیومده ام کنار اومدم گرجه هنوز گاهی که بیادش میافتم اشکم جاری میشه ولی به رحمت خدا امیدوارم

درگیر کارای صبحانه مدارس امسال هستم هرسال تا این موقعه انجامش داده بودم ولی امسال با این اوضاع گرونی ودست خالی بودنمون ؛ من شرمنده بچه های مدرسه ای هستم واقعن نمیدونم چیکار کنم فعلا همنیجور موندم تا بلکه دررحمتی باز بشه

دوستان همدیگه رو دعا کنیم

 


سلام

قلب جنین تشکیل نشد و سقط کردم

پرازحرفم ولی حس ندارم به اندازه همه روزهای عمرم شاید گریه کردم

میدونم حتمن حکمتی توش هست امیدم بخداست

خدا همیشه بهترین ها روبهم داده ومیدونم درهای رحمتش رو بروم نمیبنده فقد من خسته ام

خدابهم رحم کرد خودم خوبم

خدایا برای همه حکمت هایت شکرت


ســـــــــــــلام

برای  هیجدهمین  سال نیازمند کمک وهمراهی شما برای رفع نیازهای ، کودکان معلول ونیازمند هستیم درتمام سالهای گذشته تعدادزیادی ازشماها همراهمون بودین امسال هم منتظر همراهی شما هستیم هرچند اندک .

چشم وامید خیلی ها به همین کمک ها هست فقد خدا میدونه چقدر تلفن وتماس دارم از ادمهایی که باشرم از نداری حرف میزنند از فقری که دارند ازاینکه دلشان میخوادفرزند معلول اونا درس بخونه ولی چون هزینه ندارن ناچارا با بهانه اینکه کورهست کرهست فلجه .عقب مونده اس وووواز مدرسه رفتن اونا جلوگیری کنند .

بهزیستی تا اونجاکه بتونه کمک میکنه ولی با مستعمری 30تا60تومن واقعن چه میشه کرد ؟ مورد وماجرا ازاین ادمها زیاد دارم همشون تلخ وسیاه هست گاهی خودم خسته میشم حس میکنم دیگه واقعن بریدم کشش ندارم ولی یهو دربین همه این خستگی ها گوشیم زنگ میخوره وپسر معلولی که بعداز 6سال تونست دیپلمش رو بگیره بهم زنگ میزنه وخبراز قبولی کنکورش رو با هق هق گریه هاش بهم میده حس میکنم همه این سیاهی ها ودرتلخی ها یه پایان شیرین داره

این روزها در همه جا جای کشور میبینیم که گروه های خیرین پیدا شده خدا خیرشون بده، کمک کردن همیشه خوبه ولی کاش دائمی باشه فقد منحصربه شروع سال تحصیلی نباشه یه چیزی میگم ، گاهی اینقدر بد میشم که نمیتونم برخی ازادمها رو هضم کنم

متاسفانه هیج اداره ونهادی نظارت نمیکنه طرف پول جمع کرده ولی به نیازمندش نمیرسه بلکه برای مدرسه اش جمع کرده ،هزینه مدرسه اش میکنه .من میگم هزینه مدرسه رو خود اموزش وپرورش باید بده شما 14تا دانش اموز داری 50-60میلیون جمع کردی ولی دانش اموزهای زیادی نه لباس وکفش درست حسابی دارند نه لوازم التحریر ،بعد اون پولی که کسی با نیت این دانش اموزان به شما داده شده صرف رنگ امیزی یا دیوارچینی مدرسه بشه ؟!

شاید از نظر بعضی ها این نوع عملکرد درست باشه ولی واقعیت من قبول ندارم بنظرم وقتی کسی کمک مردمی جمع اوری میکنه به اسم یک کاری ،صرف همون کار کنه نه اینکه مدرسه خودش رو نو نوارکنه بعدم عکس از کودکان معصوم درفضای مجازی منتشر کنه و فریاد خیربودن ومسلمانی سربده .

تازه دو روزه مدارس باز شده ومدیران مدارس می نالند از نداشتن کفش ولباس بچه ها وقتی میگم فلان خیر برید، همه این به اصطلاح خیرها ، هم ازهمکارانتان هستند میگن خانم اونا برا مدرسه خودشون پول جمع کردند ومن چی بگم جزاینکه خدا بزرگه جور میشه

البته ما طبق سالهای گذشته به مدیران مدارس سفارش کردیم تواین هفته اول مهر دانش اموزانی که واقعن نیازمند هستند رو شناسایی کنند که به امید خدا ببینیم چیکار میتونیم براشون کنیم

دوستانی که طبق هرسال مایلند همراهمون باشند میتونند به بهزیستی شهرستان جناب اقای نمدادی مراجعه کنند و یا به ایدی من پیام بدن .ضمن اینکه طبق معمول هزارتومن کمک کنید یا میلیون ها تومان  مبلغش مهم نیست مهم نیت شما هست واینکه باورکنید مثل همه این سالها این کمک ها به نیازمند واقعی میرسه وهیچگونه شوافی درکارنیست والبته عکس دانش اموز رو هم منتشرنمیکنیم چرا که غرور وعزت نفس دانش اموزان وخونواده هاشون برامون اصل اول کارمون هست

خدایا برای همه داده ها ونعمت ها وحکمت هات  بینهایت سپاسگزارم


سلام

دارم مادر میشم امشب جواب ازمایشم رو گرفتم جواب مثبت بود ازسرشب دارم اشک میریزم

وسط بازار بودیم که زنگ زدم ازمایشگاه گفتن جواب مثبته

من تومغازه بودم همسر بیرون بود ناباورانه اومدم ازمغازه بیرون همسر روصدا کردم تانگاهم کرد گفت چیزی شده

خودم رودراغوشش انداختم وبا گریه بریده بریده گفتم ازمایش مثبته

چنددقیقه دراغوش هم گریه میکردیم با مردمی که هرلحظه بیشتر دوره امون میکردند

ازته دل برای همه منتظران این لحظه رو ارزو میکنم


ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام .

روزهای عمر ادمی هی تندترداره میگذره وما ادمها بیخیال از گردش این چرخ همش فکر میکنیم که دنیا هنوز خیلی برامون وقت داره غافل ازاینکه چشم بهم بزنی روزهای عمرت بیشمارگذشته .سال85که باکمک دوستان مجازی والبته برخی ازدوستان واشنایان واقعی زنجیره مهربانی رو راه انداختم فکر نمیکردم این همه سال ادامه پیدا کنه ودرطول این سالها کلی تجربه  خودم وهمراهانم کسب کنیم ولی رسم زندگی همینه هرکاری توش هزار بلدی ها هست ونابلدی ، ولی وقتی انجامش میدی میشه بلد اون کار .البته هنوز تو کارهای زنجیره مهربانی بلد نشدم مهربونی ومهربون بودن هرروز پرازشگفتی و درس هست

تواین پست میخام بابرخی ازدوستان حرف بزنم این حرفایی که میزنم تجربه من تنها نیست بلکه تجربه ی خیلی از دوستانی که کارهای خیریه میکنند هم هست درحقیقت میخوام از تجربه ها بگم ولطفا هیج دوست .آشنا .غریبه. همشهری .گارد منفی نگیره .وبادقت ومنطقی بخونه تامل کنه

دوستان کمک کردن خیلی خوبه خصوصا برای مناطق محروم وادمهای نیازمند ولی باید براساس اصل واصولی باشه .نزدیک شروع مدارس که میشه تو شهرهای مختلف و همچنین شهرستان خودم ادمهای متفاوتی گروهها و تشکل های خیریه تشکیل میدن برای کمک لوازم التحصیلی به دانش آموزان (توپرانتز بگم درطول سال ندیدم این گروهها چندان فعال باشن اهم فعالیتشون شروع سال تحصیلی هست ) خب این کارخیلی خوبه ثواب دنیا واخرت رو داره اما

اما نحوه کمک کردن وبه چه کسانی دادن خیلی مهمه (بازم توپرانتز بگم که قصد توهین واهانت به کسی رو ندارم فازمنفی نگیرید ) بزارید مثال شروع سال تحصیلی دوسه سال پیش روبهتون بزنم  یکی ازمغازه دارها بهم زنگ زد گفت که یه خانمی اومده حدود10جفت کفش میخوادبهش بفروشه خب اون فروشنده شک کرده چون اون خانم تو لیست ما بوده بعنوان کمک لوازم تحصیلی به فرزندانش وبا اینهمه کفش برای فروش موجب تعجب فروشنده شده بود من باتماس ها ودیداری که بااون خانمه داشتم متوجه شدم اون خانمه خب خانم سرپرست خانواربوده شوهرمعتادی داره بچه های مدرسه ای وتقریبا هرگروه خیریه ای که کمک لوازم وپوشاک تحصیلی بوده به ایشون کمک کرده کلا دوتا بچه مدرسه ای داشته که برا یه بچه اش 17جفت کفش گیرش اومده حتی به ما نگفته بودکه مثلا فلان شخص برا بچه ام کفش خریده .

حالا شروع سال تحصیلی که میشه برید سری به مدارس بزنید لازم نیست همون روزهای اول مهربرید وسط های مهرکه کلاس ها تشکیل میشه برید تازه متوجه میشید که خیلی ها کفش یا لباس فرم یالباس عادی ندارند.درسته بچه ها برای شروع ذوق لباس وکیف کفش نو رو دارند ولی.

امیدوارم دوستانی که کمک های خیرانه میکنند متوجه منظورم شده باشند که کمک کردن خوبه ولی نظم وقانونی داره من نمی تونم خرده بگیرم که چرا فلان معلول یا فلان نیازمند کمک نقدی یا کالا گرفته ازجایی نیازش برطرف شده ولی باز جای دیگه همون نیاز رو طلب میکنه ومیخواد؛ همه مون میدونیم اینقدر اوضاع مالی سخت شده که اونها هم گناهی ندارند ولی ولی ولی تواین کارها باید عاقلانه وبادرایت مدیریت کرد

یکی ازعلت هایی که چندساله گروه ما دیرتر ازهمه کمک لوازم تحصیلی وپوشاک برا دانش اموزان نیازمند تهیه میکنه همینه که بدونیم کی واقعن گرفتارونیازمنده بهش برسیم  چون واقعن توشهریور اینقدر این گروهها  زیادمیشن که ادم سردرگم میمونه بعد متاسفانه خب خیلی ها نمیگن که کمک تحصیلی گرفتن وحالا تواین زمینه میتونید از ریس بهزیستی .معلمان آشنا ودلسوز ومدیران ومعاونین دلسوز وبادقت کمک وهمراهی بگیرید

یه نکته دیگه که لازمه بگم این هست دوستان .خواهران. برادران. همشهری های خوبم. همه مون میدونیم که اجرت ثواب پیش خدا گم نمیشه پس چرا برای دادن چند جفت کفش یا چند تا دفترومشق وخلاصه هرچیزی از اون کودک، ازاون نیازمند ،عکس میذارید درسته دنیای حال ما مجازی هست دنیای عکس وتصویرهست ولی چرا برای ثابت کردن مهربونی خودتون عکس اون نیازمند رو میذارید ؟ میدونید اون کودک ؛اون پدر؛ اون مادر ؛اون نیازمند ؛ازاینکه درصفحات مجازی عکسش .اسمش نمایان بشه چه زجری میکشه ویا بعدها میکشه ؟

خداروگواه میگیرم معلول قطع نخاعی داشتیم شخصی با دوسه کیلو میوه رفته بود خونه اشون میوه هاروبه مادرمعلول  میده ومیگه به فرزند معلولش بده وعکس میگیره و دردنیای مجازی کلی تبلیغ میکنه وتوهین فحش ولعن نفرین برمسولان که رسیدگی نمیکنند والبته کل کمکی که به اون معلول میکنه 100هزارتومن بوده درحالی که حتی اطلاع رسانی نمیکنه که اون مادربابت نگهداری از فرزند معلولش حق پرستاری دریافت میکنه وکمک های پزشکی مثل کیسه کلستومی و ایزی لایف ودارو بهزیستی بهشون کمک میکنه ومعلول دریافت مستعمری ماهانه داره و معلولین قطع نخاعی در راس کمک های مردمی هستند اون فرد اینها رو اطلاع رسانی نکرده وفقد عکس گذاشته بود از معصومیت ومظلومیت اون معلول که احساسات مردمی رو جریحه دارکرد ووقتی که پیش معلول رفتیم وعکس ها رودید معلولی که زبون تکلم هم نداشت بادیدن عکس هاش درصفحات مجازی فقد اشک ریخت مادرش ضجه میزد که نمیدونست میخوادعکس بزره همه ببیند وچندماه بعدکه اون معلول برحمت خدا رفت اون شخص حتی حالی هم نپرسید ازاون مادر دردمند.

شاید نباید من ماجراهای قدیمی رو عنوان کنم ولی چون دراین حیطه هستم میبینم درد میکشم وقتی که فلان مدیر مدرسه درفلان روستای محروم جنوب کرمان بهم میگه دانش اموزم وسایل کمک تحصیلی رو نخواسته چون اقای فلانی ازش عکس میگرفته اینم گفته نمیخام  ابروم میره

الان همه بنوعی درفضای مجازی هستند فلان پیرزن روستایی درفلان روستا واتساپ وتلگرام نداره ولی پسرهمسایه دخترهمسایه داره واقعن چرا شماکه مهربونی میکنید عزت نفس دیگران رو له میکنید خوب بودن ؛مهربانی کردن ؛رو بی اجر نکنید

توی همه این سالها اینقدر حرف شنیدم که مطمنم بعدازانتشاراین پست باز حرف وحدیث ها شروع میشه دخترفلانی اینجورگفت دخترفلانی فلان طورگفته وبرخی ها ؛برخی ها، بدون اینکه درک کنند من چه گفته ام ونوشته ام درصفحات مجازی خودشون بازطعنه میزنند و حمله میکنند ولی اینها مهم نیست من میگم کسی که میخواد کارخیری کنه درست انجام بده چرا که کارخیرکردن وظیفه انسانی همه ماهاست هیچ منتی برسرکسی نداریم

میخواید بگید کارخیرکردید وتوصفحات مجازی نشون بدید امار بدید عکس وسایل بزارید نه عکس کودکان کودکانی که با این عکس گرفتن ها  میتونند هدیه بگیرند چه جور بزرگ میشن ؟ توی همین شهرستان خودمون داریم طرف فوق داره شخصیت برجسته ای هست ولی هنوز درد داره ازاینکه تومدرسه بعنوان نیازمند نگاهش کردندوپیش بقیه معرفیش کردند تروخدا فکر کنید سنجیده عمل کنید دنیای مجازی جایی برای خوب نشون دادن خودمون نیست دنیای مجازی برای خوب نشون دادن جایی برای زندگی مون هست بی منت وریا مهربون باشیم

ساعتها میتونم براتون ازخیربودن ادمهایی بگم که همشهریم هستند بظاهرسرد وخونسرد وپولدار ومغرور هستند ولی گمنام هستند چرا که نمیخوان با عکس وتصویر مهربونیشون رو نشون بدن وحتی. حتی .معلولین ونیازمندانی هم هستند که بی ریا کمک میکنند نمونه اش روبراتون نوشتم روزعاشورا طبق عادت چندساله ام رفتم خونه معلول قطع نخاعی واون باسخاوت کیسه های کلستومی خودش روبا معلول قطع نخاعی دیگری تقسیم کرد؛ بزرگ بودن ؛ازاده بودن ؛نیازی به جاروجنجال نداره نیازی به منت گذاشتن نداره من وگروه ما وهرکسی که قدم کوچیک یابزرگی که دراین راه برمیداره هیج منتی برسرمون نیست ماوظیفه انسانی مون هست انسانیم وباید به انسانیتمون عمل کنیم

ازهرکسی خصوصا همشهریانم فرقی نداره منوجانی باشه یا قلعه گنجی. تهرانی باشه یا مینابی. .فاریابی باشه یا جازموریانی .کهنوجی باشه یا یزدی و.بنظرمن همه ما ایرانی ها به هرنحو؛ حتی کم یک حلقه اززنجیره مهربانی هستیم پس هرکسی که این نوشته طولانی رو میخونی انتشارش بده که همه در مهربانی های بی دریغ وبی منت باهم باشند

خدایا برای حکمتت نعمت هات بی نهایت شاکرم

پانوشت: اگه گفتم من هیج منیتی ندارم  یکی از شرط های زندگیم  کمک سالانه درحد توان به معلولین بوده جزومهریه ام بوده ولازم اجراست این رونوشتم که بعدا نگید خودش هم من من کرده گرچه یه همینم میدونم برخی ها گیرمیدن


محمدجواد با همون عینک ته استکانی  وبند بلندش وارد شد شاد وخندان ازپشت شیشه های کلفت عینکش چشمانش حس کردم برق میزنند

پشت سرمحمدجواد مادروخواهرش وارد شدن .بلند شدم وگفتم سلام  اقااااااا.ازاین ورا محمدجواد خنده ای کشدار کرد پای معبوب خودش رو بدنبالش کشید و رفت طرف صندلی ها که بشینه .

مادرمحمدجواد اومدبطرفم ودستش رو دراز کردبسمتم بعداز حال احوال پرسی.زهرا خواهرش مدارکش رودراوردکه براش انتخاب رشته کنم گفتم خب پس دانشگاهی شدی .

محمدجواد سریع و با لکنت زبون گفت : میخواد درس بخونه دکتر بشه .(محمدجواد عقب مونده ذهنی هست )همه لبخندی زدیم نگاهی به مدارک خواهرش انداختم وگفتم پسرخوب .خواهرت رشته اش انسانی هست خانوم معلم میشه .

محمدجواد گفت : خوب  معلمی هم خوبه گفتم اره خوب هرکاری که ادم داشته باشه وزحمت بکشه میشه کارخوب

محمدجوادگفت منم میخوام درس بخونم خلبان بشم گفتم اره خب اگه میخوای خلبان باشی باید درس بخونی

مادرش بهش گفت حرف نزن تا کارخواهرت رو انجام بده ولی حوصله نشستن نداشت هی این ور واون ور میرفت .وسئوالاتی که پشت سرهم می پرسید .

کارمون که تموم شد متوجه شدم درحینی که من ومادرش حرف میزنم محمدجواد خیره به منه قبل ازاینکه من چیزی بگم  خواهرش که اونم متوجه نگاه  کردنش شده بود گفت : اینقد نگاش نکن زشته

زدم زیر خنده .محمدجوادگفت من نگاه اون میکنم به توچه با خنده گفتم خب چرا نگاهم میکنی ؟ زشته پسر اینقد زل بزنه توصورت یه دختر

گفت : تو رژ زدی ؟ انگار برق به تنم وصل کرده باشن یه لحظه هنگ کردم .نمیدونم چرا حس کردم خجالت زده هستم ولی خنده ای  زدم وگفتم اره بعد با شوخی گفتم  وای مگه زشت شدم ؟.

محمدجواد گفت : نه .وسرش رو برگردوند نگاه به مادروخواهرش کرد مادرش زن سبزه  رو و قد متوسطی بود که چادر گلی رو  دور سرش قشنگ پیچیده بود (مثل پوشش ن هرمزگانی) وخواهرش با مقنعه و مانتو شلواربود وصورتی پراز معصومیت دخترانه بدون اینکه هیج ارایشی .اونم سبزه بود

محمدجواد روبه مادرش گفت : تو چرا رژ نزدی ؟مادرودخترخندیدندمادر دستی برسر بسرش کشید و چیزی اروم گفت متوجه نشدم گفتم عزیزم مادرتو بدون رژ خوشگله نیازی نداره من زشتم ارایش میکنم خوشگل بشم .با شوخی وخنده گفتم .

خواهرش سریع گفت : نه شما خوشگلید .محمدجواد روبه خواهرش گفت : تو خوشگلی ولی سیاهی .ننه ازتو خوشگل تره خواستم چیزی بگم که مادرش گفت بسه دیگه .وروبه من گفت دیگه کاری نداره ؟ .

گفتم نه توضیحات اخر روبهشون دادم .وقتی محمدجواد ازم میخواست خداحافظی کنه .بهش گفتم .محمدجان ادم دلشون باید خوشگل باشه .وقتی مهربون باشی کارخوب بکنی کسی رواذیت نکنی خدا دلت رو خوشگل میکنه

گفت : دل من خوشگله ؟ .گفتم اره عزیزم دلت خوشگله خوشگل ترین دلی هست که من دیدم .

========

خدایا شکرت .خداجونم .کمکم کن از پیشداوری های ناعادلانه دلگیر نشم خدایا کمکمون کن به حکمتت راضی وصبور باشیم


ســـــــــــــــــــــــــــــــلام

فیلم کفرناحوم درباره پسربچه زاغه نشین لبنانی هست که ازپدرومادرش شکایت میکنه .دیروزکه این فیلم رو دیدم بی مهابا اشک ریختم خیلی ازصحنه های فیلم برام اشنا بودن . صحنه هایی که درهمین مملکت جمهوری اسلامی خودمون بارها وبارها دیده بودم

پسربچه فیلم دامادشون رو چاقو میزنه دامادی که یازده ساله اون ازدواج میکنه وخواهرش تاب وتحمل روابط شویی رو نداشته وفوت میشه ؛.چقدر این صحنه برامون اشناست توهمین جامعه پدرومادرانی  هستندکه دختران کودک خودشون رو،به همسری مردان مسن درمیاورند بدون اینکه کسی که، مسئولیتی دراین جامعه داره ناراحت بشه وحتی برخی ها ازاین کودک همسری استقبال میکنند یادم نمیره وقتی که تازه وارد دنیای معلولین وبهزیستی شده بودم دخترک 13ساله معلولی روکه فقد بخاطر معلول بودن احیه پا بزور به عقد پیرمردی دراوردن ودخترک شب عقدش فقد جیغ میکشید والتماس میکرد که نجاتش بدیم دخترک دلش مدرسه وکلاس میخواست دلش خنده های کودکانه اش رو میخواست ولی هیجکس صداش رو نشنید و وبعدازازدواج بخاطر رابطه نامناسب شویی مدتها مشکل داشت وحالا یک بیوه جوان  29-30ساله هست که ارزوش مردن وخلاصی ازاین دنیاست بااین دل مرده ها ومادران پرازخشم چه کنیم ؟

درصحنه ای ازفیلم زن خدمتکار رو به بهانه مهاجر غیرقانونی دستگیر میکنند وزن درزندان سینه هایش رو فشارمیده که شیر از سینه اش بیادبیرون تا درد سینه های پرشیرش کم بشه زن اشک میریزه و از درد دورافتادن از کودکش خودش رو ملامت میکنه وازکودکش عذرمیخواد .یادم افتاد وقتی که سکینه دخترمعلول رو به عقد مردمسنی دراوردن که فقد بهشون بچه بده وبعدازبدنیا اومدن بچه رو ازدستش گرفتن وسکینه ی  کرولال ،درتنهایی گوشه کپرشون نشسته بود وشیر سینه اش رو توی کاسه ای خالی میکرد وبیصدا اشک میریخت. ومن دیروزاشک ریختم برای دیدن فیلمی که دردهایی اشنا داشت برای صحنه های فیلمی که پراز دردهای جامعه من بود دردها ملیت و دین نمیشناسند درقالب یک فیلم هزاران دردازاین جامعه ام رو بازگو میکرد

وقتی که پسربچه فیلم کودک خدمتکارروفروخت بیادم اومد پدرومادری که کودکشان رو فروختند خدای من نوشتن ازواقعیت های این جامعه  چقدر دردناک هست

پسربچه فیلم به گزارشگر تلویزیون میگویدازپدرومادرم شکایت دارم چرا منو بدنیا اوردن دردنیایی که دیده نمیشم برای خوب زندگی کردنم هیج فکری نکردن فقد منو بدنیا اوردن که زجر بکشم کتک بخورم موردظلم وتهدید واقع بشم اززندگی چیزی نفهمم .میخوام پدرومادری که نمیتونند بچه هاشون روتربیت کنند بچه نیارند .من خیلی سختی کشیدم من نمیخام این زندگی رو .همیشه فکرمیکردم بلاخره تموم میشه ولی نمیشه این زندگی بدرد نمیخوره .هرکی میگه زندگی خوب میشه چرت میگه و

حرفای پسر فیلم برام خیلی اشنا بودن کافیه یکبار به روستاهای جنوب بیاید وارد خونه گلی یه خونواده 5-6نفره حداقلش، بشید با کودکانشون حرف بزنید خصوصا اوناکه معلول هستند میفهمید که چقدر حرف دارند  حرفهایی ازجنس  حرفهای این پسربچه فیلم

یادم افتاد قبل دولت مموتی خونواده ای دوتافرزندشون معلول بود بهزیستی میخواست زن خونه عمل کنه تا دیگه فرزندی بدنیا نیاره چون بقیه فرزندانشون هم معلول بدنیا میاومدن قبول نمیکردن اعتقاد داشتند باید اینقدربچه بدنیا بیاد تا بلاخره یکی سالم میشه و دولت مموتی اومدروی کار،  تمام قانون های قبلی لغو شد قرص های جلوگیری .پیشگیری رایگان ازبارداری همه وهمه جمع شد چراکه مملکت نیاز به جمعیت داشت میدونید چقد به تعداد معلولین مادرزادی جامعه اضافه شد؟

حرف زیاده ولی .

خدایا به رحمتت وحکمتت بینهایت شکر.


ســـــــــــــــــــــــــــــــلام

میدونم که خیلی وقته که ننوشتم ومیدونم که هیج عذروبهونه ای هم قابل پذیرش نیست ومن تنها میتونم بگم که شرمنده دوستانی هستم که پیگیر خوندن وبلاگم هستن .توکانال کمابیش فعال هستم ولی اینجا نمیدونم چه طلسمی شدم که رگ نوشتنم نمیاد کلی مطلب وایده دارم ولی اون حس نوشتن نمیاد کما اینکه هرشب به خیلی از وبلاگها سر میزنم گرچه کامنت نمیذارم ولی تقریبا بیشتر وبلاگهایی که چندین ساله مینویسن رو دنبال میکنم ومیخونم .بابت نذاشتن کامنت هم ازاین دوستان عذرمیخام اینقدر زیادن میترسم اسم بنویسم کسی جا مونه .

ازکارهای خیریه براتون بگم طبق معمول همه سالها کارهاش رو انجام میدیم از برگزاری بازارچه خیریه گرفته تا سبد کالا برا عید وماه رمضون وخریدهای روز مادر و. واقعیت اینه وضع اقتصادی چنان سخت شده که همه بنوعی گرفتارهستن ومیزان کمک هامون خیلی کمتر شده ولی با این وجود سعی کردم هرچند کوچک وکم برنامه ها روباتعداد کمتری پیش ببرم تعداد گیرنده های کمک کمترشده ولی قطع نشده همینم خدا رو بینهایت شاکرم

اوضاع خودم رو بخواید خوبم چند تا بحران سخت رو پشت سرگذاشتم از نامردی همکاری و بنوعی تا اخرخط ورشکستگی رفتم ،گرفته ؛ تا مریض شدنم که آلرژی سختی رو دوسه ماهه تحمل کردم خداروشکر تموم شد باهمه این ها دلم به خدایی که هست بندبود وهست چون میدونم خدا خیلی مهربون تر والرحمن الراحمین تراز تصورات ماهاست همیشه وهمه جا بفکر همه بنده هاش هست حتی بنده های پرازگناهش مث من .

الان مث همیشه محتاج معجزه خدا هستم دلم میخواد تواین روزهای اخر اردیبهشت که تولدم هست هوام روبیشترازقبل داشته باشه ولایق مادرشدنم کنه به نقطه ای از زندگی رسیدم که مشکلات مالی ناراحتم نمیکنه صبوربودن رو درک کردم نامهربونی ادمها کمتراذیتم میکنه ولی نداشتن فرزند حس نگیم رو پرازغم کرده .هیچ مشکلی نداریم ولی فعلا قسمت نشده وتصمیم گرفتیم اگه تا دوسال دیگه لایق نبودیم بچه ای رو بسرپرستی قبول کنیم ولی باهمه اینا دلم میخوادباهمه وجودم خودم مادرشدن رولمس کنم .

تونیایش هاتون تواین ماه رحمت و نیایش منو دعا کنید تا بازم معجزه خدا نصیبم بشه ولایق مادرشدن باشم

سعی میکنم بنویسم وامیدوارم بدقول نشم .

خدایا برای همه داده ها نداده ها حکمت هات بی نهایت ممنون وشاکرم

 


ســــــــــــــــــــــــــــــــلام

میدونم که کلی تنبل شدم ودیر به دیر مینویسم هردفعه هم قول میدم که زود به زود بنویسم ولی نمیشه چطور بگم یه جور تنبلی خاص منو دربرگرفته که حس نوشتن نمیاد سراغم باوجوداینکه وب دوستان روهم میخونم ولی باز کامنت هم نمیزارم از همین جا باید بگم دوستان عذرمیخوام  تنبلی منوببخشید.(دوستان وبلاگی درهمه کارهای زنجیره مهربانی بیادتون هستم )

امسال برنامه صبحانه مدارس مث همه سالهای قبل انجام شد منتها امسال یه سری تفاوت ها با قبل داشتیم یه شرکت ساخت وساز دوسه ساله که غذای مدارس شبانه روزی رو عهده دار شده و خداروشکر از نظر غذا به دانش اموزان شبانه روزی میرسن .وامسال خبردارشدیم خیرهایی پیدا شدن که هرازچندگاهی صبحانه مدارس استثنایی و معلولین رو عهده دار میشن ومیدن .

ازدوسال پیش یه برنامه ریختم که برای مدارس شبانه روزی دختر که اکثر دانش اموزاشون از روستاهای دور ومحروم هستند لباس زیر وپد بهداشتی تهیه کنیم خب این دوسال خداروشکر طرح موفق بوده وبا استقبال زیادی روبرو شدیم

توجامعه ما هنوز ازمسائل ومشکلات ن نمیشه رک وراست حرف زد واقعیتش خیلی ازاین دانش اموزان تازه برای اولین بار هست که دچار عادت ماهانه میشن واطلاعات کافی درباره این عادت نه  ندارن وحتی خیلی ها لازم نمیدونن که لباس زیر رو بپوشند خب این یکی ازمشکلات جدی دانش اموزان خوابگاهی بوده با معاون هاو سرپرست خوابگاهها که حرف میزدم متوجه این موضوع شدم واین طرح رو ریختم که که خداروشکر تو دوسال گذشته وحتی امسال با استقبال دانش اموزان مواجه شد

متاسفانه دانش اموزان خوابگاهی از اوضاع مالی خوبی خونواده هاشون برخوردار نیستند و حتی تهیه پد بهداشتی براشون سخته با توجه به گرونی پد بهداشتی تو امسال

امسال برای مدارس استثنایی با همفکری ریس بهزیستی لباس گرم گرفتیم حدود 70دست لباس گرم گرفتیم که بین دانش اموزان تقسم شد برای حدود300دانش اموز دختر لباس زیروپد بهداشتی تهیه شد وتحویل داده شد و همچنین برای تعدادی معلول دختر هم لباس زیر وپد بهداشتی تخصیص داده شد 

باتوجه به گرونی و تورم امسال خیلی اذیت شدم کلی گشتم با کمک دوستان البته؛ تا تونستیم جنس خوب وبا قیمت مناسب تهیه کنیم ولی خداروشکر امسال هم مث همه سالهای قبل به خوبی برنامه اجرا شد و رضایت عمیق وگسترده ای رو درپیش داشتیم .عکس ومستندات همه اینکارها توبهزیستی شهرستان موجود هست

یه اعتقادی که من دارم اینه که نمیخام با انتشار عکس دانش اموزان به عزت نفس وغرور اونا لطمه یا صدمه ای وارد بشه برای همین نمیخوام عکسی از این دانش اموزها بزارم چراکه همه این کودکان شخصیت و غروردارندومن فکرمیکنم با انتشار عکس یه کودک که یه جفت کفش یا کتاب یاهرچیزی که بهش دادیم ظلم بزرگی به روح وروان اون کودک کردیم کودکان درسته کودک هستند اما میفهمند واین فهمیدن درد داره

1-اولین مدرسه استثنایی که رفتم تازه امسال بازشده بود 14شاگرد بیشتر نداشت گفتم قول بدین درس بخونید  قبول بشید جایزه خوب  بهتون میدم  یه پسربچه ریزنقش مو بور چشم رنگی خوشگلی که عقب موندگی خفیف داشت گوشه چادرم رو کشید خم شدم طرفش یواش درگوشم گفت نگاه کن  من مدادندارم نمیتونم قبول بشم

2- دومین مدرسه استثنایی که رفتم همون مدرسه ای هست که هرساله میرم وجای دنجی هست خلوت وارامش اونجا رو خیلی دوست دارم امسال یه معلم جدید اضافه کرده بودن و بعضی ازدانش اموزان قدیمی منو بیادشون بود ووجالب اینجا بود که چن نفرشون قول دادن خوب درس بخونن ولی جایزه شون این بودکه برا همکلاسی ودوستشون کفش بگیرم .(لازمه بگم که این کلاس اشکم رو دراورد ؟)

3- اینکه خواهش میکنم عاجزانه تقاضا میکنم میخواید به کسی کمک کنید اسم وعکس نذاریدشاید چیزی نگن چون محتاج هستن درمقابلتون سکوت میکنن ولی شما با عکس گرفتن ازاونا چیزی بنام غروز وعزت نفس رو دراونها میشکنید .

بهمن ماه برنامه بازارچه خیریه لقمه های مهربانی رو مث همه سالهای قبل داریم امید به خدا که باهم بتونیم این بازارچه رو برپاکنیم به نفع معلولین قطع نخاعی .

واینکه .

خدایا برای همه داشته هامون ازت ممنونیم برای همه لحظاتی که بودی چه وقت هایی که ما متوجه حضورت شدیم وچه وقت هایی که ما اینقدر غرق در دنیای دنی بودیم که حضورت رو حس نکردیم خدایا درهمه حال ممنون وسپاسگذاریم که هستی


دیشب حالم خوش نبود تکرار ویاداوری بعضی مسائل که میخوای فراموششون کنی درد اوره .دردهایی که همش کنارته ولی میخوای نبینیشون .میخوای بی خیالشون بشی

ولی گاهی یه تلگنر یه نگاه ازطرفشون برا ادم یاداور میشه که فلانی تو این درد رو داری درسته تو صندوقش کردی ۱۰۰تا قفل هم بهش زدی وگاهی فراموش میکنی که  همچین مال پردردی هم یه جا داری که پنهونش کردی

ولی یادت میاد .وقتی کسی نیش زبونی میزنه وقتی کسی تکرارش میکنه .وقتی که حس وحالش بسراغت میاد وقتی کم میاری .یادت می افته اندوخته ات اونی که تو صندوق قایمش کردی یه درده

یه درده که مال توئه انگاری که اندوخته توهمون درد هستش .چقدر بدم میاد وقتی یادم می افته چه اندوخته ای دارم

اندوخته هایی که خواسته یا نخواسته به ادم تحمیل میشه وچاره ای جز تخمل نیست .وجواب چرایی براش پیدا نمیکنم .

گذشته ها همون قدرکه شیرین هستند همون قدرهم تلخ اند دلم میخواد یه دوره از زندگیم رو حذف کنم دوره ای که اگه حذفش کنم خودم هم حذف میشم کنارش.

بگذریم

اومدم چن خطی بنویسم وبگم برنامه های زنجیره ادامه داره .صبحانه مدارس رو درپیش داریم امیدوارم که بتونیم تا نهایتا اوایل دی انجامش بدیم دوستانی که علاقمند به همکاری در این امر خیر مث هرسال رو دارند باهام تماس بگیرند

حرف زیاد دارم ولی

واینکه .

خدایا برای همه داشته هامون ازت ممنونیم برای همه لحظاتی که بودی چه وقت هایی که ما متوجه حضورت شدیم وچه وقت هایی که ما اینقدر غرق در دنیای دنی بودیم که حضورت رو حس نکردیم خدایا درهمه حال ممنون وسپاسگذاریم که هستی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر ریاست جمهوری سال98/99 عربی زبان قرآن